سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در انتهای مطلب قبل گفتیم که مصاحبه حواشی جالبی هم داشت . حاشیه مصاحبه نه تنها جالب بود بلکه وحشتناک و خطرناک هم بود .
قبل از شروع مصاحبه خانم ها با هم جلسه ای داشتند در مورد وبلاگ نویسی، چت و حواشی آنها . ( حواشی اندر حواشی!) در حینی که محمد جواد در دفتر قدم می زد و گاه می دوید و می پرید ، سرش به سنگ خورد !
البته سنگی از جنس چوب روی چهار پایه میز . و بادمجانی اندازه گردو گوشه چشمش در آمد . مادر نگرانش فی الفور او را به دکتر رساند و پزشک گفت که جای نگرانی نیست و مادر برگشت، به ادامه جلسه و شروع مصاحبه پرداخت .
خانم های مصاحبه کننده و دو مصاحبه شونده دور میز نشسته بودند و مصاحبه داشت روال گرمی به خودش می گرفت . خانم عکاس مشغول عکس برداری بود و محمد جواد مشغول شیطنت . ناگفته نماند که آقایان احسانبخش و محمودی دراین مصاحبه بیشتر به اصول بچه داری آگاه شدند . چون وقتی هر کدومشون داشتند جوابهای سوالات را می دادند نفر دیگر برای تمرکز باقی دوستان به بیرون اتاق می رفت و محمد جوادداری می کرد که جا داره ازشون تشکر ویژه به عمل بیاد .
خلاصه این محمد جواد ما مشغول شیطنت بود که ناگهان دری شیشه ای با قاب فلزی را دید، برقی در چشمانش درخشید و شتابان به طرف اون رفت . شتابان رفتن همان و سقوط در همان . بهتره از واکنش حاضران و جیغ و از جاپریدنشون چیزی نگم !
آقایان نجمی و فضل الله نژاد به سرعت به سمت اتاق مصاحبه آمدند . ( لابد گمان کردند این مصاحبه ما هست که از فرط گرمی و نشاط مثل بمب صدا کرده !)
از این مرحله به بعد خانم ها از اتاق اخراج شدند و آقایان مشغول جمع آوری شیشه ها با دست و جاروی دستی و برقی گردیدند . تماشای تصاویر مربوطه به همسران این آقایان زحمت کش توصیه می شود . دستشان درد نکند .( تصاویر: + و + و +
محمد جواد تا مدتی احساس ندامت می کرد اما چند لحظه ای بیشتر به طول نینجامید و دوباره شیطنت را از سر گرفت . مصاحبه در اتاقی دیگر و روی زمین ادامه پیدا کرد .
در اواخر مصاحبه اذان مغرب یکی از روز های ماه مبارک رمضان گفته شد . با چایی و خرمایی افطار کردیم و به خاطر خسارتی که به دفتر توسعه وارد شده بود ثواب افطار روزه سراسر اخلاصمان (!؟) را تقدیم آنها کردیم . 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


توسط تشکل اینترنتی بانوان
نظرات ()

به نام خدا
در راستای طرح مبارزه با معتادان اینترنتی، به کشف گروهی نایل آمدیم که به سازماندهی و پشتیبانی از معتادان وبلاگنویس می پرداختند. متن زیر پاسخ های دو تن از اعضای این گروه به سوالات کارشناسان ما و تذکرات یکی از بازرسان بر نکات مورد توجه این پرسش و پاسخ است!

 

معرفی:
متهم شماره ی یک:
نام: محمد حامد
شهرت: احسان بخش
جرم: سردبیری شبنامه ی خط خطی، مدیریت اجرایی دفتر توسعه، اعتیاد به وبلاگنویسی
سابقه ی  اعتیاد: 3 سال و دو ماه
مدارک ثبت شده دال براعتیاد: عینا سخنان متهم درج می گردد: اصلی ترین و قدیمی ترین و شخصی ترین وبلاگم:کشکول ، بعدشم: چند تا دیگه مثل: قند، نقد طلاب و طعم شیرین دودقیقه. قند رو بعد از کشکول ساختم اما یه سری اشکالات فنی بهونه شد دوباره برگشتم .به قول خود پرشین بلاگ: بازگشت به خانه پدری!
*قند به بهانه ی اشکالات فنی رها شده است!
* نقد طلاب، با واکنش یکی از وبلاگنویسان مورد نقد، رها شده است!

متهم شماره ی دو:
نام: مظاهر
شهرت: محمودی (معروف به سردار بی قالی)
جرم: طراح و گرافیست شبنامه ی خط خطی، همکاری با دفتر توسعه در امور گرافیکی، اعتیاد به وبلاگنویسی
سابقه ی  اعتیاد: حدود 3 سال (5/2 سال معتاد حرفه ایست!)
مدارک ثبت شده دال براعتیاد: عینا سخنان متهم درج می گردد: اولیش تو پرشین  بلاگ بود که سریه و یکی هم تو میهن بلاگ 
masiha110 متاسفانه وقتی سرورش سوخت همه مطالب و کامنتها و...همه سوخت و دیگه برنگشت و بعد: ایکیوسان و ...الان هم  نقد ملس ودر آینده طعم شیرین یک دقیقه!
* متهم در ارائه ی اولین سند، همکاری مناسب نداشت!!!
* نقد ملس، بواسطه ی منتخب شدن توسط پارسی بلاگ به صورت جدی مورد توجه متهم قرار گرفت!
*لینک به خود در نقد ملس، به خاطر خودشیفتگی نیست، جهت ارزیابی شدت اعتیاد متهم، نسبت به دوستانش می باشد!!
** مورد "طعم شیرین"  در هر دو متهم مشترک است! پیگیری گردد!

 

اطلاعات کلیدی:وابستگی متهم شماره یک به خط خطی!
-
چرا وبلاگ؟
آقای احسان بخش : چون نوشتن با قلم برام سخت بود وتایپ راحت
آقای محمودی:همه وبلاگ نویسا همیشه یه حرفی برای گفتن دارند.من جایی دارم که توش مینویسم.وبلاگ: جایی برای نوشتن.

-
بلاگر حرفه ای شدن یعنی چی؟
آقای محمودی: دو روز یه بار آپ بشه یا حداکثر 5 روز به بار .آقای احسان بخش خیلی کار کرده و حرفه ای شده اما من شاید ده روز هم آپ نمیکنم. قضیه وبلاگ حرفه ای مثل عکاسیه که سه چیز لازم داره: سوژه مناسب،دوربین خوب و عکاس حرفه ای.

-وبلاگ خوب؟
آقای محمودی: نویسنده مطلب و وبلاگ در بهترین وجه باشند و نوگرایی  باشه وبلاگ خوبی میشه.
آقای احسان بخش: باید ببینیم وبلاگ از چه نوعیه؟ خبریه عمومیه و...مثلا یه وبلاگ خبری خوب حداکثر دو روز یه بار باید آپ بشه. قالب هم متناسب باشه، مثلا قالب صورتی به وبلاگ یه طلبه نمیخوره. باید مطالعه داشت .عدم تعصب هم خیلی مهمه. انتقادپذیر باشه ، کامنتم جزء وبلاگه .بقیش رو تو خط خطی 4 بخونین.
* توجه به تیپ های مختلف وبلاگ ها و خرده فرهنگ هر تیپ!!
* بررسی منبع معرفی شده توسط متهم برای تکمیل اطلاعات!!

- در مورد وبلاگستان؟
الان حدود 2 میلیون وبلاگ فارسی داریم، سال81 اولین وبلاگها اومد و همین باعث شد وبلاگهای قدیمی تک بشن. الان کار خیلی سخت شده.
*بی توجهی پرسشگر و عدم مشخص نمودن پاسخگو! اخطار داده شود!

بررسی جلسات مخوف طهورا و ارائه ی شبنامه ی خط خطی:
-
تلخ و شیرین طهورا؟خاطره تلخ طهرا برای متهم شماره دو!
آقای محمودی: بهترین خاطره من خط خطیه که از 7صبح تا 9 شب طول میکشید.
خاطره تلخ اینکه روز وسف غذا دیر شد .خط خطی 4 هم ، به خاطر نقص فنی جمعه نشد، صبحش رسید.
آقای احسان بخش: خاطره تلخ: نتونستیم جوایز رو بدیم.
خط خطی خاطره شیرینی بود.  کلا خط خطی برام خاطره بود. مثلا کامنتهایی که خانمها می دادن . شب آخر یه نامه نوشته بودند و همه زیرش رو امضا کرده بودند که حوصلمون سر رفته، یه توپ بدین.
* علاقه ی دو متهم به شبنامه ی خط خطی!!

- چرا خط خطی؟
آقای احسان بخش: فکر کردم جو از حالت خشکیش در بیاد و چون خانمها دسترسی به نت ندارن براشون جذاب باشه و امکان کامنت و مسابقه هم برا همین گذاشتیم توش.
*با امکان کامنت گذاری، کمک به ترک روانی اعتیاد به وبلاگ از شرکت کنندگان در طهورا سلب شد!!

- چرا خط خطی موندگار شد؟
آقای احسان بخش: به روز بودنش و خبرهای اردو و اتفاقاتش. خود خانمها هم تو بعضی مطالبش فعالیت داشتن.
* اشاره به شرکای جرم در شبنامه ی خط خطی!
آقای محمودی: خط خطی 20 کوچه های آسمان (نشریه اردوی جنوب) را هم نمیگیره.
* مورد " کوچه های آسمان" در اولین فرصت پیگیری گردد!

- همکاران خط خطی به جز شما؟

آقای احسان بخش: مثلا من سردبیر بودم ولی یادداشتها رو گاهی مجاهد مینوشت گاهی اجرایی، آقای فضل تکذیبیه نوشتند واسه مطب خوابشون. خانم کشتکاران وصیتنامه رو نوشتند خانم حسنیه نظری  هم دلتنگ نوشته ها .
- بالاخره نفوذی کی بود؟
آقای احسان بخش:خانم شکوفه موسوی، جالبه بچه ها به خانم شعبانی شک کرده بودند ایشون هم یه نامه تهدید آمیز برای نفوذی نوشت که تو خطی خطی آخر چاپ شد.
* همکاری مناسب متهم در معرفی شرکای جرم! در صورت امکان در مجازات تخفیف قائل گردد!

 

صندلی داغ:
- پارسی بلاگ:
آقای احسان بخش:حسینیه اینترنتی( به قول مرحوم نظری)
آقای محمودی: فخری برگزیده
- دفتر توسعه :
هردو: پاتوق
* مورد " دفتر توسعه" تفصیلا بررسی گردد!!
- مستور آفرینش:
آقای احسان بخش: شکست هیمنه
آقای محمودی:قدرت خانمها و عقب نشینی آقایون، شکست خوبی بود.
* توضیح: در ابتدا نام پیشنهادی آقایان دفتر برای جلسات مخوف طراحی شده، مستور آفرینش بود، که با تلاش بی دریغ خانم های دفتر، اثری از این پیشنهاد باقی نماند!

- اولین خط خطی:
آقای احسان بخش: مظلوم
آقای محمودی:قدم اول و ضعیف
-  آخرین خط خطی:
آقای احسان بخش: مغموم
آقای محمودی: پرقدرت و کامل
- بانو بلاگ:
آقای احسان بخش: میتونه وبلاگ خوبی بشه.
آقای محمودی: کاش لوگوش رو من طراحی میکردم.
* در صورت تمایل بانوبلاگ به کمک گرفتن از متهمان، اگر از همکاری خودداری نمودند، مراتب به مقامات بالاتر گزارش داده شود!
- تاکسی بانوان:
آقای احسان بخش:یاد انرژی هسته ای میفتم؛ خودکفایی خانمها
آقای محمودی: آژانسش رو دیدم ولی تاکسیش رو نه.
تلافی:
*توضیح: متهمان در شبنامه ی خط خطی، شرکت کنندگان در طهورا را با دادن وعده  مجبور به نوشتن شرح بر عکس می کردند؛ هم اکنون ما نیز متهمان را مجبور به این کار می کنیم!

عکس از ما :حرف از شما:
خط خطی 1-عکس خواب آقای فضل الله نژاد:

آقای احسان بخش: 5-6 دقیقه خواب بعد از 10-20 ساعت کار، اگه این خواب نبود بعدا  خانمها هم نمیتونستند
 آسوده بخوابن
آقای محمودی: همه میخوابن ،فقط عکس ایشون اینجا هست.

- خط خطی 2- عکس از ما حرف از شما: عکس 1 کیبورد:
آقای احسان بخش: صفحه کیبورد نم پس داده
آقای محمودی:جریان سازی دیجیتال

- خط خطی 3: وب کم ردو ؛صفحه یکی به آخر(اولین نشریه تخصصی اتوبوسی ایران)
آقای احسان بخش:تایپ و طراحی نشریه در اتوبوس برگشت از وسف
آقای محمودی: کنجکاوی خانمها

- خط خطی 4:گزارش کارگاههای آموزشی اساتید(عکس اس ام اس بازی سرکلاس):
آقای احسان بخش:روز آخره دیگه داره اس ام اس میده به باباش: دیگه راحت شدیم تا نیم ساعت دیگه خونه ام.
آقای محمودی: من انتخاب کردم حواس پرتی دیجیتال.
پامصاحبه ای:
- ازآقای احسان بخش و  آقای محمودی به خاطر همکاری و حوصله زیادشون سپاسگذاریم.
- همکاران: خانم غفاری ، خانم گلدختر ، قلمریز و ...محمد جواد هستند که هرکدم بخشی از کار رو انجام دادند از انجام مصاحبه گرفته  تا امور فنی ، هنری و ..حمایتی.
- مصاحبه ما حواشی جالبی هم داشت که در پست بعدی تقدیم میکنیم.


توسط تشکل اینترنتی بانوان
نظرات ()

خانم تولایی ! نظرتون در مورد طهورا چیه؟کتابخونه شون
عالی ، طهورا واسه من نردبون ترقی بود .
جدا که تعجب برانگیز و جالب بود  برام ، اونهمه  بلاگر یه جا که با وجود تفاوتهای زیادی که از نظر سن و تیپ و چیزهای دیگه داشتند ، خیلی راحت یه جو صمیم رو تشکیل داده بودند.

- خوب، الهی شکر
انتقاد و پیشنهادتون به طهورا چیه؟

- اول انتقاد رو بگم؟

- خواهش میکنم ، بفرمایید
- اساسی ترین انتقادم به اردوی طهورا دسترسی نداشتن ما به اینترنت بود.
یکی مثل من که حرفه ای نبود ، وحتی تو مسائل فنی اشکالات زیادی داشت ، انتظار داشت که برنامه ای هم برای برطرف کردن ایاردهامون میذاشتند.من کلی دلم رو صابون زده بودم ، پیش خودم میگفتم انقدر وبلاگ نویس حرفه ای هست و شرایط فراهمه که میتونند بار منو کامل ببندن و بفرستنم تهران.انتظار داشتم حداقل روزی نیم ساعت به هر کدوم یا در کل اون چند روز یکی دوساعت امکان استفاده از نت رو برامون فراهم کنند.البته درسته که نشد به خیلی از سوالای فنیم برسم اما از نظر نگارش به چندین برابر انتظارم رسیدم. از نشریه خط خطی خیلی استفاده کردم  و هنوزم ازش کمک میگیرم  گذاشتمش میون سررسیدم و هرازگاهی میخونمش. 
طهورا تجربه خلی خوبی بود ، ازهمه جای ایران تقریبا توش شرکت کرده بودند با سن و سال متفاوت  ، با ظواهر بعضا متناقض این طور کنار هم صمیمانه بودند ، برام خیلی جالبه بود. ادم میتونست با هرکدومشون که دلش میخواد به راحتی  ارتباط برقرار کنه .
نصفه شبها هم که دیگه هیچی، نماز شب بعضیا واقعا دیدنی بود ، با منجاتشون به قول معروف حال میکردیم.برای نماز صبح هم  که خانم شریعتمدار یه ابتکار جالبی به خرج داده بودند ؛ یه اذان خیلی زیبا بود.

- اذان آقای کاظم زاده بود .
- بله ، اذان آروم و دلنشینیه.ایشون مبایلشون رو این اذون تنظیم شده بود با صدای کم ، بند موبایل رو گرفته بودند ، همین طور که ازبچه ها دراز کشیده بودند از روشون ردمیکردند و خیلی رمانتیک و قشنگ بچه ها رو واسه نماز بیدار میکردند. موقع اذان چیز دیگه ای که جالب بود زنگ موبایلهای بچه ها بود ، خلاصه که کنسرت زنگ موبایل بود اذان صبح.
 (یکم تو فکر رفتیم)

- مباحث اساتید چه طور بود براتون؟
- صحبتهای دکتر موذن خیلی خوب بود ، من بحث فمینیست رو خیلی خوب از مباحثشون گرفتم و همین طور بحث پشت صحنه اینترنت که مطرح کردند خیلی جالب و مفید بود.دکتر رامین مسالمت امیز قضیه حقوق زن رو مطرح کردند ،بحث مطالبات خانمها از غرب که شاخه مهمیه تو بحثهای فمینیستی  رو خوب جا انداختند. من موافقم با این نظرشون که باید ما زنان مطالباتمون رو از غرب بگیریم و ابتکار عمل هم  داشته باشیم. و همین طور اینکه فرمودند لقب امام یه بار سیاسی و معنوی داره که نباید پس از فوت امام با ایشون دفن بشه و همین طور که به حضرت امام این لقب رو دادیم باید مقام معظم رهبری رو هم با این اسم نام ببریم .ولی بعد از ولی ، امام بعد از امام.


- میخوام  ادای صندلی داغ رو در بیارم .چند اسم میگم خیلی مختصر در حد یک جمله نظرتون رو راجع بهش بگین.
(لبخند زنان و با احساس)
- باشه ، سعی میکنم.

سخنران افتتاحیه مهندس فخری
- فکر نمیکردم جناب مدیر ایشون باشند ، شخصیت جالبی دارند.

- خانم صادقی ؛از دفتر مطالعات امور زنان
- خیلی مختصر مفید صحبت کردند ، در ضمن از چادرشون خیلی خوشم اومد
(خندیدیم)

- مجری برنامه ها
- این بنده خدا تا آخرین لحظه روز آخر هم با میکروفون مشکل داشتند ، من خیلی تو نخشون بودم نشد یه دفعه بره بالا و میکروفون ایراد نداشته باشه.
(خندیدیم و تصدیق کردیم)

- دکتر موذن

- خیلی خیلی خوب ، ماه ، روشنگر؛ همه اردوی طهورا یه طرف ،
- دکتر موذن ...هم همون طرف!
(خندیدیم)

- دکتر فیاض
- خیلی خوب بود فقط سیر سخنرانی شون زیاد منسجم نبود.

- خانم علاسوند
- خیلی عالی بود که تمام کنوانسیون ژنو رو که اصلا تو مخم نمیرفت و حوصله خوندنش رو هم نداشتم برامون کاملا باز کردند و جا انداختند.

- دهکده وسف
- خیلی خوب بود، تجربه جالبی بود

- حتی صف دستشوییش و غذای به موقعش؟!
- اینا نمکش بود ،همیشه بودن چیزها نیست که خاطره میسازه ،گاهی هم نبودنها تو ذهن آدم خاطره ها رو ایجاد میکنه.
(همه اندر سخن حکیمانه ایشان چند ثانیه ای فرو رفتیم!)

- استاد ژرفا
- یه روحانی کاملا آپ ، در مورد قلم وبلاگ خیلی از مطالبشون استفاده کردم .
یه چیزی که از کلاس وسف  یادمه و هروقت یادم می افته خندم میگیره ، شیطنت بچه های آقای خانگل زاده ست ، یکیشون اذیت میکرد پدرشون میبرد بیرون و آرومش میکرد تا می اومد بنده خدا بشینه دومی شروع میکرد و نوبت بیرون بردنش بود ، من و خانمش از دیدن این صحنه از خنده روده بر شده بودیم.
(خندیدیم)

- دکتررامین
- بحث سیاسی منسجمی داشتند که بخشیش حقوق زنی بود.

- آقای شیخ رودی
- مشخص بود تو جمع خانمها صحبت کردن براشون سخته و معذب بودند

- و استاد بحث آخر حاج؛ آقا مخبر
- واقعا پرداختن به همچین مباحثی لازمه ، خیلی استفاده کردم

- ممنون از اینکه اجازه دادین خدمت برسیم و با روی باز به سوالامون جواب دادین
- از همه مسئولین و برگزار کننده های اردو تشکر میکنم ، چه اونایی که میدیدیم زحماتشون رو چه عوامل پشت صحنه.
من از همه تون ممنونم که قابل دونستید و تشریف آوردین، امیدوارم دوباره  و خیلی زود ببینمتون .

.................
دوستای گلم ،امیدوارم نفر بعد شما باشی.سراغتون میایم ، شاید همین فردا


توسط تشکل اینترنتی بانوان
نظرات ()

 

-  خانم تولایی ! از کی با وبلاگ و وبلاگ نویسی آشنا شدین؟
با لبخند و ذوق فراوون
- اولین باری که کلمه وبلاگ به گوشم خورد تقریبا دوسال پیش بود ،اولین جمله ای که یادمه ، بهم گفتند: وبلاگ مثل یه دفتر چه خاطراته ، بازش میذاری ، بقیه هم میخونند.
وقتی که شروع کردم ، اوائل آرزو میکردم ای کاش اصلا اسمشم نشنیده بودم!
- چرا ؟
-  چون برام سخت بود ، هم کارای فنیش  و هم چه طوری نوشتنش.چون دوستان هم هر کس وبلاگ داشت خیلی کتابی مینوشت ، ولی خداوکیلی از وقتی اردو اومدم خیلی علاقمند شدم و خیلی از مشکلاتم هم حل شده.
- جدا؟!

 

 


- بله ،مخصوصا از نظر سبک نوشتن . ویژه نامه ای بود که هر شب میدادند،خط خطی رو میگم، مطالعه اون خیلی بهم کمک کرد ، خیلی ازش استفاده کردم. به نظرم تهیه کننده ها و نویسنده های خط خطی  از بهترین و ماهرترین بلاگرای پارسی بلاگ هستند .
بعداز اردو گفتم بذار یکی دو تا پست اینطوری بذارم ببینم چه جوری میشه  و دیگه افتادم رو روال . والان یکی از علاقمندیهام شده وبلاگ .

به نظر شما وبلاگ چه مشخصه هایی باید داشته باشه تا بشه بهش گفت وبلاگ خوبیه؟
- راستش من چند تا ملاک تو ذهن دارم که با اونا وبلاگا رو میسنجم ؛مثلا:
نوع نگارش وبلاگ جذاب و امروزی باشه نه خشک و کلاسیک ،  رغبتی به خوندن وبلاگهایی که کتابی مینویسند ندارم
- مگر وبلاگهایی که تخصصی مینویسند، نه؟
- دقیقا همین طوره ، در مقابل از وبلاگهایی که طرز نوشتنشون خودمونیه خیلی خوشم میاد وگاهی چند بار میخونمشون .
- عنوان وبلاگ هم باید جذاب باشه ، همین طور لوگویی که انتخاب میشه .

- اتفاقا منم همین طور ، وبلاگایی که عنوانهای تکراری و کلیشه ای دارند و تو مطالبشون هم حرف تازه ای نمیزنند منو جذب نمیکنند.
 دیگه اینکه سبک باشه و زود بالا بیاد ، اگه خیلی طول بکشه معمولا از خوندنش منصرف میشم.
به نظرم  یه وبلاگ خوب و فعال، لازمه  حداقل هفته ای یه بار به روز بشه تا خواننده هاش رو بتونه حفظ کنه ،بعد هم ارتباط با مخاطب بوسیله نظراتشونه ، من شخصا به ارتباط با کامنتها و جواب دادن به اونها خیلی اهمیت میدم احساس میکنم اینجوری مخاطبم رو تو بحث شریک میکنم . مورد بعدی که مهمه مطالب و موضوعاتشه که بهتره کاربدی و جالب باشه.
- نظرتون در مورد حجاب اینترنتی چیه؟همین که یه خانم و یه آقا در محیط مجازی هم باید حریمها رو حفظ کنند یا نه نیازی نیست؟
- خوب البته ، هر کدوم از ما باید به همین نکاتی که خارج از نت بهشون اهمیت میدیم وقتی توش هستیم  هم رعایت کنیم .به نظر من همه ما همین جور که تو زندگی مون یه هویت خاص داریم و تو عمل یه چیزایی رو انتخاب کردیم و از یه کارایی دوری میکنیم ، باید یه هویت هم برای دنیای مجازی داشته باشیم با همون اصول اخلاقی فقط مصداقها در عمل متفاوته.
- دقیقا همین طوره ولی متاسفانه عده ای به خاطرنداشتن شناخت درستی از فضای اینترنت و انتخاب نکردن شیوه عملی مطابق با عقایدشون دچار تزلزلل فکری و حتی چند شخصیتی و بی هویتی میشن.
دینگ  دینگ  دینگ ! صدای گوشیمه ! ظرفیتش تموم شد .از بس پرش کردم!
- ببخشید یه لحظه صبر کنید
باید چیزای اضافه ای رو که ریخته بودم پاک کنم!
................ادامه داره، فردا منتظر قسمت اخر باشید.


توسط تشکل اینترنتی بانوان
نظرات ()

زینگ!(صدای زنگ در)
چند ثانیه بعد
- به سلااام 

- سلام . مزاحم نمیخواین؟

- اختیار دارین ، بفرمایید خیلی خوش اومدین.
وارد ساختمون شدم ، محل کار خانم تولائی اینجاست. دو سه تا اتاق  نقلی با یه آبدار خونه نقلی تر.
با مهربونی و خوش رویی فراوون برخورد میکنه ، انگار  ادم رو سالهاست که میشناسه.
اتاق اول پر بود از صندلی و میز و سیستم ، منو به اتاق بعدی دعوت کرد که دو تا از همکاراش هم اونجا بودند ، منو به اونها معرفی کرد ، یه صندلی برام جلو اورد تا بنشینم .چه کتابخونه ای هم داره.
زینگ!
رفت در رو باز کنه .
صدای  سلام علیک میاد  ، مثل اینکه خانم غفاری  رسید. وای خدایا ازش خجالت میکشم  به خاطر آدرس اشتباهی که داده بودم و اون رو اسیر خیابون کرده بودم.
- بفرمایید
- سلاام حال شما؟
- سلام ،ممنون ، شرمندم ببخشید ، خیلی اذیت شدی تو این آفتاب.
- نه این چه حرفیه!
(خانم تولایی با سینی پر از شربت و قاقا لی لی  وارد میشود ،جاتون خالی)
- خانم غفاری رو صندلی کناری میشینه.
- خیلی خوش اومدین ممنون که این راه طولانی رو تو گرما به خاطر من زحمت کشیدین و تشریف آوردین.
دلم براتون تنگ شده بود ، خوشحالم که دوباره میبینمتون
.
- اختیار دارین ، ممنون که اجازه دادین مزاحم  بشیم ، تبریک میگیم برگزیده شدنتون رو.
- تشکر میکنم  ولی اصلا وبلاگم رو در این حد نمیدیدم و اصلا فکرش رو نمیکردم  برگزیده شم ،ممنونم از پارسی بلاگ که این نظر خوب رو در مورد وبلاگم داشت.
- خوب ما به بهانه یه گفتگوی دوستانه خدمت رسیدیم که به قول معروف دیدارها رو تازه کنیم و هم با نوشتنش تو بانوبلاگ  یاد طهورا رو زنده نگهداریم.
- بله طهورا ! چه روزای خوشی.
(میریم تو حس...)
- یادش به خیر، دلم واسه بچه ها خیلی تنگ شده.
- موافقین شروع کنیم؟
- خواهش میکنم.درخدمتتون هستم. از شربت و کیک هم میل کنید.
( خانم غفاری روزه ست ،هوم خوش به حالش ...)
 گوشیم رو درمیارم و اماده ضبط میشم ، ایشون یکم معذب میشن ولی چاره ای نیست ،اگه ضبط نکنم قطعا مقداری از صحبتها رو فراموش میکنم و از دست میدم.حس خبرنگاری...!

--------------
راهنمای رنگها:
- خانم غفاری
- خانم تولایی
- بانوبلاگ
دفاعیه : چرا این طوری نگاه میکنید ، تقصیر من چیه؟ مگه آموزش خبرنگاری هم جزء دروس طهورا بود؟
...................ادامه داره ها!


توسط تشکل اینترنتی بانوان
نظرات ()

   1   2      >
لیست یادداشت ها
آسیب کمتر در روابط جنس های مخالف در نت
بچه قمی های نت
آخه چرا؟
حتی برای وبلاگ نویسان!
عشق بازی
[عناوین آرشیوشده]