سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

-  خانم تولایی ! از کی با وبلاگ و وبلاگ نویسی آشنا شدین؟
با لبخند و ذوق فراوون
- اولین باری که کلمه وبلاگ به گوشم خورد تقریبا دوسال پیش بود ،اولین جمله ای که یادمه ، بهم گفتند: وبلاگ مثل یه دفتر چه خاطراته ، بازش میذاری ، بقیه هم میخونند.
وقتی که شروع کردم ، اوائل آرزو میکردم ای کاش اصلا اسمشم نشنیده بودم!
- چرا ؟
-  چون برام سخت بود ، هم کارای فنیش  و هم چه طوری نوشتنش.چون دوستان هم هر کس وبلاگ داشت خیلی کتابی مینوشت ، ولی خداوکیلی از وقتی اردو اومدم خیلی علاقمند شدم و خیلی از مشکلاتم هم حل شده.
- جدا؟!

 

 


- بله ،مخصوصا از نظر سبک نوشتن . ویژه نامه ای بود که هر شب میدادند،خط خطی رو میگم، مطالعه اون خیلی بهم کمک کرد ، خیلی ازش استفاده کردم. به نظرم تهیه کننده ها و نویسنده های خط خطی  از بهترین و ماهرترین بلاگرای پارسی بلاگ هستند .
بعداز اردو گفتم بذار یکی دو تا پست اینطوری بذارم ببینم چه جوری میشه  و دیگه افتادم رو روال . والان یکی از علاقمندیهام شده وبلاگ .

به نظر شما وبلاگ چه مشخصه هایی باید داشته باشه تا بشه بهش گفت وبلاگ خوبیه؟
- راستش من چند تا ملاک تو ذهن دارم که با اونا وبلاگا رو میسنجم ؛مثلا:
نوع نگارش وبلاگ جذاب و امروزی باشه نه خشک و کلاسیک ،  رغبتی به خوندن وبلاگهایی که کتابی مینویسند ندارم
- مگر وبلاگهایی که تخصصی مینویسند، نه؟
- دقیقا همین طوره ، در مقابل از وبلاگهایی که طرز نوشتنشون خودمونیه خیلی خوشم میاد وگاهی چند بار میخونمشون .
- عنوان وبلاگ هم باید جذاب باشه ، همین طور لوگویی که انتخاب میشه .

- اتفاقا منم همین طور ، وبلاگایی که عنوانهای تکراری و کلیشه ای دارند و تو مطالبشون هم حرف تازه ای نمیزنند منو جذب نمیکنند.
 دیگه اینکه سبک باشه و زود بالا بیاد ، اگه خیلی طول بکشه معمولا از خوندنش منصرف میشم.
به نظرم  یه وبلاگ خوب و فعال، لازمه  حداقل هفته ای یه بار به روز بشه تا خواننده هاش رو بتونه حفظ کنه ،بعد هم ارتباط با مخاطب بوسیله نظراتشونه ، من شخصا به ارتباط با کامنتها و جواب دادن به اونها خیلی اهمیت میدم احساس میکنم اینجوری مخاطبم رو تو بحث شریک میکنم . مورد بعدی که مهمه مطالب و موضوعاتشه که بهتره کاربدی و جالب باشه.
- نظرتون در مورد حجاب اینترنتی چیه؟همین که یه خانم و یه آقا در محیط مجازی هم باید حریمها رو حفظ کنند یا نه نیازی نیست؟
- خوب البته ، هر کدوم از ما باید به همین نکاتی که خارج از نت بهشون اهمیت میدیم وقتی توش هستیم  هم رعایت کنیم .به نظر من همه ما همین جور که تو زندگی مون یه هویت خاص داریم و تو عمل یه چیزایی رو انتخاب کردیم و از یه کارایی دوری میکنیم ، باید یه هویت هم برای دنیای مجازی داشته باشیم با همون اصول اخلاقی فقط مصداقها در عمل متفاوته.
- دقیقا همین طوره ولی متاسفانه عده ای به خاطرنداشتن شناخت درستی از فضای اینترنت و انتخاب نکردن شیوه عملی مطابق با عقایدشون دچار تزلزلل فکری و حتی چند شخصیتی و بی هویتی میشن.
دینگ  دینگ  دینگ ! صدای گوشیمه ! ظرفیتش تموم شد .از بس پرش کردم!
- ببخشید یه لحظه صبر کنید
باید چیزای اضافه ای رو که ریخته بودم پاک کنم!
................ادامه داره، فردا منتظر قسمت اخر باشید.


توسط تشکل اینترنتی بانوان
نظرات ()

زینگ!(صدای زنگ در)
چند ثانیه بعد
- به سلااام 

- سلام . مزاحم نمیخواین؟

- اختیار دارین ، بفرمایید خیلی خوش اومدین.
وارد ساختمون شدم ، محل کار خانم تولائی اینجاست. دو سه تا اتاق  نقلی با یه آبدار خونه نقلی تر.
با مهربونی و خوش رویی فراوون برخورد میکنه ، انگار  ادم رو سالهاست که میشناسه.
اتاق اول پر بود از صندلی و میز و سیستم ، منو به اتاق بعدی دعوت کرد که دو تا از همکاراش هم اونجا بودند ، منو به اونها معرفی کرد ، یه صندلی برام جلو اورد تا بنشینم .چه کتابخونه ای هم داره.
زینگ!
رفت در رو باز کنه .
صدای  سلام علیک میاد  ، مثل اینکه خانم غفاری  رسید. وای خدایا ازش خجالت میکشم  به خاطر آدرس اشتباهی که داده بودم و اون رو اسیر خیابون کرده بودم.
- بفرمایید
- سلاام حال شما؟
- سلام ،ممنون ، شرمندم ببخشید ، خیلی اذیت شدی تو این آفتاب.
- نه این چه حرفیه!
(خانم تولایی با سینی پر از شربت و قاقا لی لی  وارد میشود ،جاتون خالی)
- خانم غفاری رو صندلی کناری میشینه.
- خیلی خوش اومدین ممنون که این راه طولانی رو تو گرما به خاطر من زحمت کشیدین و تشریف آوردین.
دلم براتون تنگ شده بود ، خوشحالم که دوباره میبینمتون
.
- اختیار دارین ، ممنون که اجازه دادین مزاحم  بشیم ، تبریک میگیم برگزیده شدنتون رو.
- تشکر میکنم  ولی اصلا وبلاگم رو در این حد نمیدیدم و اصلا فکرش رو نمیکردم  برگزیده شم ،ممنونم از پارسی بلاگ که این نظر خوب رو در مورد وبلاگم داشت.
- خوب ما به بهانه یه گفتگوی دوستانه خدمت رسیدیم که به قول معروف دیدارها رو تازه کنیم و هم با نوشتنش تو بانوبلاگ  یاد طهورا رو زنده نگهداریم.
- بله طهورا ! چه روزای خوشی.
(میریم تو حس...)
- یادش به خیر، دلم واسه بچه ها خیلی تنگ شده.
- موافقین شروع کنیم؟
- خواهش میکنم.درخدمتتون هستم. از شربت و کیک هم میل کنید.
( خانم غفاری روزه ست ،هوم خوش به حالش ...)
 گوشیم رو درمیارم و اماده ضبط میشم ، ایشون یکم معذب میشن ولی چاره ای نیست ،اگه ضبط نکنم قطعا مقداری از صحبتها رو فراموش میکنم و از دست میدم.حس خبرنگاری...!

--------------
راهنمای رنگها:
- خانم غفاری
- خانم تولایی
- بانوبلاگ
دفاعیه : چرا این طوری نگاه میکنید ، تقصیر من چیه؟ مگه آموزش خبرنگاری هم جزء دروس طهورا بود؟
...................ادامه داره ها!


توسط تشکل اینترنتی بانوان
نظرات ()

-
- بله؟
- الو منزل آقای غفاری؟سلااام خودتی؟ خوبی؟؟
- سلااام ممنون شما خوبی؟و...
(حال احوال خیلیییی کوتاه)
- راستی فهمیدی  امروز کدوم وبلاگ برگزیده شده؟
- نه راستش دیشب دیر خوابیدم هنوز نت نرفتم.کی؟
- حقوق زن
- چه خوب
- یه قرار مصاحبه با خانم تولایی گذاشتم واسه بانو بلاگ.
- جدی ؟ خیلی خوبه.
- شما هم میای ؟ که هم ببینمت هم با اون شم خبرنگاریت کمکم کنی؟
- باشه ، اگه تونستم میام.
- پس اگه خواستی اس ام اس بزن ادرس رو برات بفرستم...
دیگ دینگ(هشدار پیام)
پیام : آدرس لطفا ...
چند دقیقه بعد:
زیینگ!

- بله؟
- آژانس
-
ممنون  اومدم.
(تق : صدای در خونه)
- سلام علیکم .
-  سلام  .کجاتشریف میبرید؟
- بلوار کشاورز   ،  نزدیک بیمارستان مصطفی خمینی ...
چند دقیقه بعد(عجب ترافیکی خوبه که همه از بی بنزینی مینالند و اینهمه ماشین بیرون آوردند)!
نیم ساعت بعد:
پس کجاست این کوچه شون؟!
آقای راننده پیاده میشند تا کوچه مورد نظر رو از مغازه دار سوال کنند.
تق(صدای در آژنس بود)
-  همچین کوچه ای اینجاها نیست!
-مگه میشه؟! اجازه بدین!
(سراغ نقشه تهرانی رفتم که تازه تو گوشیم ریخته بودم ، خوب اینجا تهران،بلوار کشاورز ، اینم بیمارستان مصطفی خمینی...)
( چه حس خوبی داره این مجهز بودن)
لینگ لینگ لینگ + لرزش
(اه،جاوا  بسته شد.)

- بله؟
-  سلام ، آدرسی که دادی اشتباهه ، الان بهش زنگ زدم ،گفت کوچه ؛  جنب بیمارستان امام خمینیه نه مصطفی خمینی!
- جدی؟شرمندم خانوم ، حتما اشتباه شنیدم ...
( تو دلم :قربون حواس جمع )
- آقای راننده اون  کوچه اینجا نیست ، حرکت کنید.
(بنده خدا بعد از اینهمه معطلی و جستجو خم به ابرو نیاورد)
عرق شرم
یک دقیقه بعد

- پلاکش...بله همینه ، نگهدارید!
- مطمئنید این دفعه درست اومدیم؟ میخواین صبر کنم در بزنید؟...
- نه ممنون خودشه...
تق(صدای در ماشین )
- خیلی ممنون ، چقدر شد؟
- قابلی نداره ؛ چهار تومان.
..............(تو دلم : هییییییییییی)
........................................ادامه داره ها ! با ما باشید


توسط تشکل اینترنتی بانوان
نظرات ()

بعد از مدتی سلام
اعیاد شعبانیه رو که پشت سر گذاشتیم خدمتتون تبریک عرض می کنم
از دوست خوبمون کوثر به خاطر طراحی زیبای قالب وبلاگ تشکر می کنم
و بعد ... اعلام برندگان مسابقه طهورایی
1- لحظات تلخ و شیرین طهورا
با تقدیر از وبلاگ دم مسیحایی، نوشته برتر: وبلاگ چهارم شخص مجهول
2- طهورا به من آموخت که ...
با تقدیر از وبلاگ پیاده تا عرش، نوشته  برتر : وبلاگ قلم ریز
3- نقدی بر طهورا
با تقدیر از وبلاگ سرای اندیشه، نوشته برتر : وبلاگ آسمانیان

و با تشکر از همه کسانی که در مورد طهورا قلم راندند ، به نویسندگان نوشته برتر جوایزی تعلق خواهد گرفت که متعاقبا بهشون اعلام خواهیم کرد . ( حقیقت داره ها ، نقده نه نسیه !)


توسط تشکل اینترنتی بانوان
نظرات ()

دختران خوب طهورایی سلام
می دونم که از شرکت در این اردو کلی خاطره دارید، کلی حرفهای جدید یادگرفتید و حتما انتقادات و پیشنهاداتی هم برای برنامه های آینده دارید .
از نوشته های شما در زمینه های زیر استقبال می کنیم و به برترین ها جوایزی تعلق خواهد گرفت .
1- لحظات تلخ و شیرین طهورا
2- طهورا به من آموخت که ...
3- نقدی بر طهورا
 

منتظر درفشانی کیبوردهایتان هستیم .
بنویسید و بگویید تا بخوانیم
انشاالله گامی باشه جهت ارتباط موثر و مفید ما با بچه های طهورا در آینده
 


توسط تشکل اینترنتی بانوان
نظرات ()

<   <<   6   7   8   9   10      >
لیست یادداشت ها
آسیب کمتر در روابط جنس های مخالف در نت
بچه قمی های نت
آخه چرا؟
حتی برای وبلاگ نویسان!
عشق بازی
[عناوین آرشیوشده]